سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در غروب روز عاشورا

شاعر : سید هاشم وفایی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن
قالب شعر : غزل

زخم دلم پس ازغمت، دگر بهم نمی‌رسد           به خرمن دلم به جز، آتش غـم نمی‌رسد

بـرادر غـریب من، کجـا ز پـا فـتـاده‌ای           صدای یا اُخـیه‌ات، تا به حـرم نمی‌رسد


به جان فاطمه بگو که زنده‌ای حسین من           چون قسمی به جان تو، به این قسم نمی‌رسد

لشگری از ستمگران ، تورا احاطه کرده‌اند           فرصت آن که من به تو، تا برسم نمی‌رسد

دخـتر تو تا بـرسد، به مـقـتل تو می‌دود           ز بس‌که می‌خورد زمین، قدم قدم، نمی‌رسد

سرت به نیزه رفته و، تنت فتاده بر زمین           دست من از چه بر تن، قلم قلم نمی‌رسد

اگرچه رنگ خون زده، پرده به چهره‌ات ولی           به روشنایی رخت، سپـیـده دم نمی‌رسد

رسـیده‌ام کـنار تو، به جای تسـلیت مرا           به غـیـر تـازیـانـۀ، اهل سـتـم نـمی‌رسد

دل «وفایی» حزین، شده پُر از غم حسین           به جان هرکسی که این، درد و الم نمی‌رسد

نقد و بررسی